- پاک دین
- کسی که دین و آیین راست و درست دارد، دین درست
معنی پاک دین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کافر، بی دین، منکر خداوند، زندیق، زندیک، ملحد، ناخدا
کافر ملحد، دین نادرست
آنکه نظری پاک دارد آنکه عمل کسان را حمل بصحت میکند
آنکه با نظر پاک بنگرد، پاک بیننده، نیک بین، آنکه به کسی یا امری بدگمان نباشد
آنکس که اعتقاد پاک دارد
پاکنهاد، پاک فطرت پاکزاد پاک سرشت
پاگیزه گردیدن، طهارت، طاهر شدن، تطهر پاک گردیدن پاکیزه گردیدن طاهر شدن طهارت طهر، منزه بودن تبارک تقدیس، از حیض بر آمدن قطع شدن خون حیض ماهیانه در وقتی که زن هنوز بسن یاس نرسیده است اقراء، صفای باطن یافتن، انجلا پس از خسوف و کسوف، سترده شدن زدوده شدن زایل شدن، یا از عیب یا عوار پاک شدن، برائت یافتن، یا از وام و جز آن پاک شدن، پرداختن آن برائت
آنکه سیرنهای پاک دارد آنکه سیرتهای پسندیده دارد
پاک گفتار درست گفتار
آنکه ذهنی پاک دارد
پاک جان پاک باطن پاک اندرون
عادل دادگستر
پاک گهر پاک نژاد
عفیف معصوم عفیفه
پاک درون پاک باطن، جان پاک
پاکیزه تنی پارسایی عفت
پاک نظری
ترک کردناحتراز کردن، رفتن و مقیم شدن، یا پاکشیدن از جایی. دیگر بانجا نرفتن
پاک اعتقادی پاکی اعتقاد
پیشوای دین
نجیب، عفیف، پارسا، پاک جامه، برای مثال در حقّ من به دردکشی ظن بد مبر / کآلوده گشت جامه ولی پاک دامنم (حافظ - ۶۸۶)
پاک اندرون، پاک باطن، پاک نهاد
آنکه سیرت های خوب و پسندیده دارد
درستکار، کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، درست کردار، راست کار، صحیح العمل
دارای جان پاک، دارای روان پاک، پاک نهاد، پاک باطن
هم دین، دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند، هم کیش
پاکیزه شدن، از آلودگی درآمدن، سترده شدن، زدوده شدن
محو شدن
محو شدن
همدین (صفت)
محل ریختن خاک و خاکروبه، مزبله، کنایه از دنیا، جهان عالم
عادل، دادگر، برای مثال چنین گفت کز داور پاک داد / دل ما پر از ترس و امّید باد (فردوسی۴ - ۱۶۱)
پاک سرشت، پاک نهاد
شمع زدن به دیوار